اندیشه ی شهید مطهری ...

...the idea of ​​martyr Motahari
اندیشه ی شهید مطهری ...

اگر از طبیعت عروج نکنی و از دامن این مادر برنخیزی و بالا نیائی، درطبیعت می مانی.
یک موجود طبیعی می شوی
"ثمَّ ردَدناه اَسفَلَ السافلین"می شوی
و دیگر " الّاالذین امنوا و عَملوالصّالحات" نیستی، دراسفل سافلین می مانی.اگر انسان در
اسفل سافلین که طبیعت است محبوس بماند به این معنا که از حد طبیعت بالا نرود این
امر در دنیای دیگر جهنم اوست .
"فاُمُه هاویه "
مادرش همان جهنم است.

***الهی و ربی من لی غیرک.....***

نویسندگان


نادر شاه را ببین که از کله ها مناره می ساخت .آیا آن زمان نادر شاه را معیار خودش قرار بدهیم ؟

نه ...

از نظر قرآن اینها کف های روی آب هستند .

این نمودهای تاریخی ، این شخصیت هایی که اینجور در تاریخ نمود دارند ، اینها کف های روی آب

 هستند ،اینها را شما معیار قضاوت قرار ندهید .

اگر همه ی مردم شرارت نادرشاه را می داشتند اصلا جامعه وجود نمی داشت . قرآن می گوید: چنین جامعه ای محال است

 وجود داشته باشد وگرنه، ما تمام مردم را هلاک می کردیم .اگر همه ی مردم اینقدر شریر می بودند ،اینقدر ظالم می بودند،

 اینقدر بدخواه می بودند ، اینقدرکذاب می بودند و ...

قرآن می گوید: این قابل دوام نیست ، این فورأ هلاک می شود .

اینهمه هلاک اقوام را که قرآن ذکر می کند چیست ؟

می گوید : اینهمه اقوامی آمدند ،وقتی که اکثریت مردم بد شدند ، ریشه شان را کندیم .

پس اگر دوام دارد بدانید که اکثریت مردم فاسد نیستند .اقلیتی که کف های روی آب اند ،فاسداند .

( همراه با ترجمه ی انگلیسی در ادامه ی مطلب).
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۴۴
andishe اندیشه
يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۵ ب.ظ

مقصوداز غلبه حق برباطلMeaning dominanceof right over wrong

ترجمه انگلیسی ؛English translation

 


ما اگر مثلا مبارزه ی امام حسین "علیه السلام " را با لشکریان یزید و ابن زیاد از جنبه ی نظامی یعنی صوری

و ظاهری قضیه در نظر بگیریم ،امام حسین شکست خورد و آنها پیروز و غالب شدند.اما اگر آن ماهیت قضیه را

در نظر بگیریم که ماهیتش یک ماهیت اعتقادی  و فکری بود ؛یعنی حکومت یزید ،سمبل یک جریانی بود که

آن جریان می خواست فکر اسلامی را از بین ببرد و امام حسین برای احیای فکر اسلامی جنگید ،آن وقت باید

ببینیم به مقصد خودش رسید یا نرسید؟؟!!

توانست یک فکر را در دنیا زنده بکند یا نتوانست ؟؟!!

آن وقت می بینیم نه ؛ 

توانست ...

1300 سال است که امام حسین ، هر سال یک پیروزی جدید به دست می آورد و هر سال ، امام حسین  و 

همیشه  ـ  کل یوم عاشورا معنایش این است ـ  و هر روز به نام امام حسین با ظلمی و باطلی مبارزه می شود ،حقی

و عدالتی احیاء می شود .

دیگر بالاتر از این چه می خواهید؟

 قرآن در کمال صراحت می گوید:" وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ‏ انَّهم لَهُمُ المَنصورون

  وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ‏"                           سوره مطهره ی صافات ؛آیات 171 الی 173

و بى شک فرمان ما براى بندگانى که به رسالت فرستاده شده‏اند از پیش معیّن شده است.همانا ایشانند که پیروزند. و همانا 


سپاه ماست که پیروز است.

                                                         ** التماس دعا **         

۱۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۱۵
andishe اندیشه
جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۱۹ ب.ظ

اولین اثر عبادت،تسلط بر خود



اولین اثر عبادت که انسان را به خدا نزدیک می کند {تسلط بر خود است } .


از اینجا شما بفهمید کدام عبادت قبول است و کدام قبول نیست .


عبادت بدون اینکه انسان را به خدا نزدیک کند عبادت نیست ،یعنی باور نکنید که انسان عبادت کند ولی به خدا

نزدیک نشود و عبادتش را هم درست انجام داده باشد ،چنین چیزی محال است 

 

عبادت مرکب تقرب و نزدیک شدن به خداوند است.آن وقت عبادت بنده و جنابعالی مقبول است که ما را به خدا

نزدیککند و باور نکنید که انسان به خدا ،این کانون لایتناهای هستی نزدیک بشود ولی بر بصیرت و ایمان و

روشنائی اش افزوده نشود ،بر قدرت و حیات و اراده و تسلطش افزوده نشود.

اولین مرحله که اولین نشانه است برای اینکه ما بفهمیم آیا عبادت ما مورد قبول پروردگار هست یا نیست ،

ارزش اجتماعی عمل ماست .

یعنی چه؟

یعنی اگر ما عبادت کنیم -این عبادت- که مکرر هم هست و مخصوصا درباره ی نماز بیشتر صدق می کند

-برای چیست ؟ 

برای اینکه ما همیشه یادمان باشد که بنده هستیم و خدائی داریم .

گاهی افرادی سوال میکنند فایده ی نماز خواندن ما برای خدا چیست؟ برای خدا چه فایده ای دارد که من

نماز بخوانم ؟ 

دیگری می گوید : شما می گویید من نماز بخوانم ،نزد خدا اعلام بندگی کنم ؟مگر خدا نمی داند که من

بنده اش هستم ؛ 

که مرتب بروم آنجا بایستم اعلام بندگی کنم ،تعظیم کنم ،چاپلوسی کنم تا خدا یادش نرود که چنین

بنده ای دارد .اگر خدا یادش برود ،چنین خدائی که خدا نیست ،شما کهمی گوئید خدا هرگز یادش

نمی رود ،پس عبادت کردن برای چیست؟ 

خیر ،نماز برای این نیست که خدا یادش نرود چنین بنده ای دارد ،نماز برای این است که بنده،یادش نرود

خدائی دارد ؛نماز برای این است که ما همیشه یادمان باشد بنده هستیم ،یعنی چشم بینائی در بالای

سرِ ما وجود دارد ،در قلب ما وجود دارد .در تمام جهان وجود دارد ؛یادمان نرود به موجب اینکه بنده هستیم

خلقت ما عبث نیست ،بنده هستیم ،پس تکلیف و وظیفه داریم .


پس اینکه من نماز می خوانم ،مرتب میگویم


                               " الله اکبر ..،لاحول و لا قوة الا بالله ...، سبحان الله "


و اعلام عبودیت میکنم که من بنده هستم ،برای این است که همیشه یاد خدا در دل من باشد .فایده ی

آن چیست ؟ 

در این مرحله ،فایده اش این است : یادمان هست که بنده هستیم ،یادمان هست که وظیفه

داریم ،یادمان هست که قانون خدائی عادلانه ای در دنیا وجود دارد ،به این قانون باید عمل بشود...

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۱۳:۱۹
andishe اندیشه
شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۱۶ ب.ظ

حقیقت زهد (3)


علاقه به امور دنیا،علاقه به زن و فرزند و مال و ثروت و جاه و قدرت،سنت و فطرت الهی است ، وسیله ی گردش و چرخش زندگانی این

جهاناست ؛اگر این علائق گرفته شود از بشر،اجتماع انسانی می خوابد،دیگر نه برای زندگانی دنیا زمینه ای باقی می ماند و نه برای

زندگی آخرت؛ حرکت زندگی و کمال زندگی و حیات آدمی متوقف بر آن علایق است ،

و اما سرگرم شدن به آن علائق و رضایت و قناعت و اکتفا کردن به آنها ،نه تنها موجب پیشرفت و ترقی نیست،موجب مزاحمت است.

موجب رکود و توقف است ،بشری که جز این علایق چیزی را نمی شناسد و واقف شده است بر اینها ،حیوانی بیش نیست.


پس زاهد و تارک دنیا کیست؟


آن کسی که دنیا را به حسب روح و مقامات روحی خود طی کرده و به آخرت رسیده است.


گذشته از اینکه موجب رکود و توقف است ،موجب خرابی خودِ همین زندگی است ..آیا گمان می کنید حرص هم میتواند دنیا را

اداره کند؟آیا طمع قادر است دنیا را به خوبی بچرخاند؟آیا خشم و شهوت قادر است به جهان نظم بدهد؟ آیا شکم پرستی و

زن پرستی و پول پرستی و جاه پرستی که همه ی اینها تعبیراتی است از دلخوش بودن و قانع بودن به زندگی دنیا و تمرکز

تمایلات و میل ها در این چیزها،آیا اینها قادرند به بشر سعادت بدهند؟ بشر وقتی زندگی دنیا را خوب اداره می کند و مدینه اش

مدینه ی فاضله می شود که غلام وعبد دنیا نباشد ،اگر اسیر علایق نبود ناچار آن موجودات را مسخّر خود و تابع خود قرار

می دهد  و اگر بنده شد و طوق عبودیت به گردن انداخت تا او زنده است تابع امواج دریای خروشان طبیعت است :-(


اللهم بحق الحسین  اجعل عواقب امورنا خیرا ....


                                                                            " التماس دعای فرج مولایمان "


۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۶
andishe اندیشه
شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۱۰ ب.ظ

حقوق مردم بر یکدیگر


آن امانت بزرگ که همه از تحمل آن سر باز زدند و تنها انسان آن را پذیرفت تکلیف و مسئولیت است .


انسان به حکم همان استعداد و شایستگی فطری ،از یک طرف استحقاق بزرگی برای استفاده از مواهب خلقت دارد و از یک طرف

مسئولیت عظیمی نسبت به همه ی موجوداتی که در اختیار اوست از جماد و نبات و حیوان دارد تا چه رسد به مسئولیت های عظیمی

که نسبت به انسان های مانند خود دارد؛ مثل مسئولیتی که در برابر پدر و مادر دارد و یا مسئولیتیکه نسبت به فرزندان خود دارد

و یا مسئولیتی که نسبت به زن و یا شوهر خود دارد،یا مسئولیتی که نسبت به خویشان و معلمان و همسایگان و همکیشان و

هم نوعان خود دارد ..

 

شناختن حق به این است که دِین خود را تمیز دهیم و بدانیم که چه مدیونیت ها داریم؛

بدانیم که نسبت به نزدیک ترین امور به خودمانیعنی اعضاءو جوارح بدن خود مدیونیم و

حقوق اینها را ادا کنیم.

نسبت به پدر و مادر رو زن و فرزند و معلم و همسایه و خویشان و همکیشان و هموطنان و حتی نسبت به زمین هائی که در اختیار

ما گذاشته شده و نسبت به شغل و مقام اجتماعی که به ما واگذار شده و نسبت به هر کاری که بر عهده گرفته ایم مدیونیم و باید

حق آن ها را ادا کنیم.اگر خودمان و خدای خودمان و جهانی را که در آن زندگی می کنیم شناختیم و به حقوقی که به عهده ی

ماهست آشنا شدیم ،می توانیم با سربلندی و سرافرازی ادعا کنیم که ما ،هم اهل حقیم ؛ هم اهل حقیقت.

 

امیرالمـؤمنین علی "علیه السلام" در اولین خطابه ای که بعد از قبول خلافت ایراد کرد این طور فرمود:

" بندگان خدا، خدا را در نظر بگیرید، شما نسبت به جماعت ها و شهرهای خدا و نسبت به افراد بندگان خدا ،نسبت به همه چیزمسئولیت دارید،حتی نسبت به بقعه ها و سرزمین ها و نسبت به حیوانات اهلی که در اختیار شماست...


پی نوشت: " شهدا باخون خود نوشتند : خـــــــواهـــــــرم حجـــــــابتـــــ ؛ بــــرادرم نگــــــــــاهــــــتــــــــ


بی ربط : عکس ،متن و پی نوشت 


                                                التماس دعا

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۱۰
andishe اندیشه
يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۱۳ ب.ظ

حقیقت زهد 2 ــــــــــــــــ True piety 2

معنای زهد و ترک دنیا از نظر دین چیست؟


مقصود بکار بردن یک نوع اصول خاص درزندگی مبنی بر مقدم داشتن فضیلت و اخلاق بر مطامع مادی است.


مال و قدرت و زن و فرزند بد نیست ،علاقه و محبت به اینها بد است .


معنای اینکه دنیا را ترک کنید یعنی علاقه و محبت دنیا را ترک کنید.


مقصود از اینکه می گویند: علاقه ی دنیا و محبت دنیا مذموم است،آن علاقه و میل فطری نیست ،آن ممدوح است


در قران کریم این علاقه ها و محبت ها به عنوان آیت و نشانه ی حکمت خداوند ذکر شده :


وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً

إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ 


از آیات الهی این است که برای شما از جنس خود شما جفت آفرید تا با آن ها آرام بگیرید و شما را به یکدیگر مایل و 


علاقمند ساخت.بعلاوه خود انبیاء و اولیاء از این محبت ها بهره منده و سرشار بودند و این کمال آنها بود نه نقص آن ها.


خداوند در سوره ی آل عمران می فرمایند:


زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ

وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ 


دوست داشتن خواستنی ها از قبیل زنان و پسران و کیسه های پر از طلا و نقره و اسب های

نشان خورده و دام ها و کشتزارها برای مردم زینت داده شده است. این ها متاع زندگی دنیاست.

و خداست که نیک فرجامی نزد او است...


در این آیه چند چیز از اموری که مورد علاقه ی آدمی در دنیاست نام برده شده:زن و فرزند،پول های انباشته ی طلا و نقره


اسبهای عالی که مظهر جلال و حشمت اند،چهارپایان و کشت و زرع  و این آیه در مقام انتقاد و مذمت هم هست.دنیای


مذموم و مردود را ذکر می کند ؛چه چیز را مذمت می کند؟ خودِ این امور را؟ خود زن و فرزند و ثروت و اسب و زراعت را؟

 

نه ،علاقه و میل به این امور را.راضی و قانع بودن به اینها و غفلت کردن از ماوراءاینها را.


زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَات    این علایق در نظر اینها جلوه کرده و آنها را ربوده و از خود بی خود کرده ،به اینها دلخوش و 


سرگرم اندو درباره ی غیر این امور فکر نمی کنند ،خیال می کنند زندگی جز این چیزی نیست ،دوست داشتنی ای غیر


از اینها نیست ،حد فکر و سطح اینها این شده( ذلِکَ مَبلغَهُم  مِنَ العِلم)



پی نوشت: چند تا کتاب خوب هم راجع به حضرت زهرا "سلام الله علیها" رو اینجا ببینید:-)


در ادامه ی مطلب هم میتونید ترجمه ی انگلیسی متن رو ببینید....     التماس دعـــــــا

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۱۳
andishe اندیشه
شنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۴۷ ب.ظ

ساده زیستی و پرهیز از تکلف.... Simple life and avoid simple

مقید شدن به زندگی متکلفانه ناشی از کوچکی روح و نداشتن شخصیت است .بعضی افراد

در خود احساس حقارت می کنند و بعد می خواهند این حقارت راجبران کنند و برای خود در نظر

دیگران شخصیتی اثبات کنند .این گونه افراد بیشتر خود را به تظاهر یک سلسله قیود وادار میکنند .

مردم عالِم که همان مقام علمی و شخصیت علمی آنها گواه راستین آن هاست احتیاجی نمیبینند

که تظاهر کنند.برعکس افرادی که از این جهت احساس عقب ماندگی کنند بیشتر به القاب و

عناوین و تظاهر اهمیت می دهند.

به طور کلی کار و فعالیت و مثبت بودن با تکلف و به خود بندی و اسیر عادات و رسوم شدن

سازگار نیست.هر یک از این تکلفات مقدار زیادی وقت تلف می کند ،فکر و خیال مصرف میکند ،

خستگی و ملالت می آورد .مردمی که می خواهند در حال حرکت و تلاش و فعالیت باشند و

به مقامات و ترقیات نائل شوند لازم است بار خود را از این تکلفات سبک تر کننند تا

بتوانند سریعتر پیش بروند...

حضرت صادق"علیه السلام" خواست به حمام برود،حمامی اجازه خواست که حمام

را برای امام خلوت کند و در وقتی که امام هست کسی دیگر را راه ندهند،امام اجازه نداد

و فرمودند: "مومن سبک بار تر و بی تکلف تر از این هاست".

در حدیث است که : بدترین دوستان آن کس است که آدمی مجبور است در معاشرت

با او خود را به زحمت و تکلف اندازد.

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۴۷
andishe اندیشه
پنجشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۲۷ ب.ظ

بهارتان آسمانی ....


مــــن شنیـــــدم کــــه شمـــــا فصـــل بهــــــاری آقــــــــا

بـــــه دل خستــــــه ی مـــــــا صبــــــر و قــــــراری آقـــــــا

در هیـــــاهـــــوی شبــــــ عیـــــد تــو را گــــــم کـــــردیــــم

غــــافــــل از ایــــــنــــکه شمــــــا اصــــــــل بهــــــــــاری آقــــــــا....



هدیه به روح شهدای گرانقدر یگان صابرین و شهید سید حمید میرافضلی :


اللـــــــهم صـــــل علــــــــــی محمــــــــد و آل محمــــــــــد و عجــــــل فرجــــــهم


پی نوشت:

سلام و عرض احترام...

ان شاءالله ایام به کامتان

نوروزتان فاطمی ..

ایامتون مهدوی ...

               « التماس دعـــــــــــــــــا »

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۲۷
andishe اندیشه
جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۰۲ ب.ظ

حقیقت زهد... True piety .

می گویند مقصود از دنیای مذموم و مردود ، علاقه به دنیا و محبت به دنیاست. دنیا بد نیست ؛ علاقه و محبت به دنیا

بد است ؛مال و ثروت و مقام و قدرت و زن و فرزند بد نیست ،علاقه به اینها و محبت به اینها بد است ؛زیرا خود دنیا

عبارت است از این مخلوقات الهی به نام زمین و ماه و خورشید و ستاره و جماد و نبات و حیوان . عبارت است از

زن و فرزند و مال  و ثروت و امثال اینها ؛

اینها مخلوقات خدا هستند و خداوند در قرآن به همین ها قَسم می خورد،اینها که نمی تواند بد باشد

پس آن چیزی که مذموم و مردود است علاقه و محبت به این امور است ،نه خود این امور و همان علاقه

را باید ترک کرد.

آن چیزی که مذموم و مردود است از نظر دین ؛ سرگرم شدن به این امور و غافل ماندن از خدا و آخرت است

اخلاد و خود را به طبیعت بستن و چسبیدن است ؛راضی و قانع شدن و آرام گرفتن و اکتفا کردن است .

توقف بر دنیا مذموم است،پائین بودن سطح فکر مذموم است

امام علی "علیه السلام" می فرمایند:

و انَّما الدُّنیا منتَهی بَصَرِ الاعمی ...دنیا ،حد نهائی شعاع دید آدم کور است...

پس چه چیز بد است؟

کوری،نفوذ نکردن شعاع دید از حجاب طبیعت  به بالاتر ،محدود بودن فکر به مادیات .. 

معنای اینکه دنیا را ترک کنید یعنی علاقه و محبت دنیا را ترک کنید...

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۰۲
andishe اندیشه
چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۴۷ ب.ظ

ظلم به نفس Cruelty to breathe

اینکه می گویند انسان به خودش ظلم می کند یعنی انسان هم عقل دارد هم شهوت ،شهوتش به عقلش 

ظلم می کند .حق عقل را که علم و یادگرفتن و سپس اطاعت کردن است پامال میکند.

یعنی هوا و هوسش بر قلب و ضمیر و وجدانش ستم میکند.

مثلا یک نفر دروغ می گوید؛در این دروغ دو جنبه است ؛از جنبه ای ممکن است مفید فایده برای طرف باشد .

فروشنده ای که دروغ می گوید و قیمت جنس را زیادتر می گوید و طرف را گول می زندناچار منفعتی عایدش 

می شود و پولی به جیبش می رود، پول به حیات مادی او کمک می کند.برایش لباس می شود ،نان و آب می شود؛

همه چیز می شود .اما همین آدم در عین حال وجدان و ضمیر ملکوتی دارد ،وجدانش اجازه نمی دهد دروغ بگوید .

وقتی که دروغ گفت به وجدان خود لطمه می زند و آن را ضعیف و پژمرده می سازد .پس به خودش ظلم کرده.

هم چنین است حالت کسی که به دیگران ستم می کند ؛او درعین حال که به دیگری ظلم می کند و در قلب خود

قساوت و تیرگی و سیاهی ایجاد می کند،مثل این است که به جنگ عقل وقلب خود رفته است .این است که قرآن 

کریم همیشه بشر را" ظالم بر خویشتن" می خواند،زیرا یا در اثر جهالت بر خود ظلم می کند و یا در اثر طغیان شهوت و 

هوا و هوس برعقل وقلب و انسانیت خود ستم روا میدارد....




۲۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۴۷
andishe اندیشه